جهان به روایت من


درباره‌ی این کتاب، زیاد شنیده و خوانده بودم اما دیروز تازه آن را دیدم. کتاب "حافظ به روایت عباس کیارستمی" در زمان انتشار خود واکنش‌های مختلفی را به وجود آورد. شاید مهمترین این واکنش‌ها از داریوش آشوری باشد در مطلبی که در رادیو زمانه هم چاپ شد، که حتی در جایی می‌گوید "این نقد امیدوارم این سود را داشته باشد که ما، خدای نکرده، یکوقت سعدی به روایتِ عباسِ کیارستمی و مولوی، باز به روایتِ... نداشته باشیم" نقدی بسیار تند و با ایرادگیری‌های عجیب!
شاید مهمترین انتقاد، به ترکیب "حافظِ کیارستمی" باشد! کافیست این عبارت را در گوگل سرچ کنید تا ببینید چقدر انتقاد به همین اسم وجود دارد! مشکل آنجاست که می‌گویند کیارستمی هنرمند است اما حافظ‌شناس نیست پس حق ندارد نسخه‌ی جدیدی از حافظ به نام خود بنویسد. (هرچند من این موضوع را هم قبول ندارم) اما شاید فقط و فقط یک عبارت کوتاه روی جلد کتاب توانسته تمام مشکل را حل کند!!
کتاب اما از نظر من بسیار جالب است. من نمی‌توانم از بعد حافظ‌شناسانه و جزئی به این اثر نگاه کنم (که هنوز رابطه‌ی من با حافظ، ضعیف است!) اما مقدمه‌ی کوتاه بهاالدین خرمشاهی، حق مطلب را بیان کرده است. (در جایی می‌گوید "از بس کار جذاب بود، کل کار را در یک نشست خواندم!")
چیزی که در مورد این کتاب برای من جالب است را باید در کلیت اثر دید. به نظر من، کیارستمی تنها "روایت" خودش را از حافظ منتشر کرد. یعنی شما با خواندن این کتاب باید تنها بفهمید که "کیارستمی" چگونه به "حافظ" می‌نگرد! همین! به قول خرمشاهی "زاویه دید" کیارستمی از حافظ!
با چنین دیدگاهی به نظر من تمام انتقادات بیهوده است! یک نفر می‌گوید چگونه حافظ را می‌بیند! آیا این کار باید ادبی باشد؟ علمی باشد؟ مورد تائید متخصصان باشد؟ نه! این دید می‌تواند هر چیزی باشد! و در هر حال محترم است! مگر به آزادی بیان و عقیده اعتقاد ندارید؟!
به نظر شما چرا آشوری (با همه‌ی احترامی که برایش قائل هستم) چنان نقدی می‌نویسد؟ من فکر می‌کنم او هم به آزادی عقیده و نظر، اعتقاد دارد اما نشان می‌‌دهد که یک اسم‌باور است!!
من فکر می‌کنم اساسا آدمی باید موضع و نظر خود را در مورد همه چیز این عالم مشخص کند! آن وقت تکلیف‌اش با خودش مشخص است و دیگران هم تکلیف خود را با او می‌دانند! اما بسیاری از افراد، این نوع اظهار نظرات را نمی‌پسندند. شاید مشکل از ذهنيت‌های کهنه، تنگ و قالبی است. شاید اسم‌باور هستند! یا حتی آزادی را قبول ندارند! اصلا شاید نظر و فکری ندارند!! اما در بهترین حالت، مشکل از جانب فردی است که به دلیل کمبود اعتماد به نفس نه تنها خودش را دارای صلاحیت نظر دادن نمی‌بیند! بلکه دیگران را هم پر رو، متجاوز و نادان فرض می‌کند! برای چنین افرادی، صلاحیت یک متن، وابسته به صلاحیت گوینده! صلاحیت گوینده، وابسته به افراد صلاحیت‌دار دیگر! و الی آخر است!!
برای من اما یکی از مهمترین کارها، همین تعیین تکلیف (و موضع!) در برابر اجزای دنیاست! من دوست دارم جهان را به روایت خودم توصیف کنم.

::samic::

نوشته شده در اسفند 86

مطالب گذشته